کشاورزی و جامعه انسانی

تغییر سبک زندگی انسان از جوامع شکارچی و گردآورنده به شیوه زندگی کشاورزی، به‌شدت مسیر تاریخ بشر را دستخوش تغییر قرار داد و چرخه مواد مغذی طبیعی در خاک را به‌طور غیرقابل برگشت، دگرگون ساخت. هنگامی که انسان، اولین دانه‌های محصول را در خاک کاشت و خاک، مواد مغذی ضروری گیاه را فراهم کرد تا بتواند رشد کند و به ثمر بنشیند، بنیان اولیه زندگی کشاورزی انسان پایه‌ریزی گردید. بنابراین در طول تاریخ، رابطه انسان با خاک بر توانایی وی در کشت محصولات و موفقیت تمدن‌ها تأثیر بسزایی گذاشته است. این رابطه بین انسان، زمین و منابع غذایی، خاک را به‌عنوان پایه و اساس کشاورزی تأیید می‌کند. در واقع، استفاده و مدیریت منابع آب و خاک توسط انسان، توسعه، تداوم، زوال و بازسازی تمدن‌های انسانی را شکل داده است که پایداری این تمدن­ها توسط کشاورزی تضمین شده است.

اگرچه امروزه کشاورزی از اهمیت اساسی برخوردار است، لیکن یک نوآوری نسبتاً جدید بشری محسوب می‌شود که در حدود 10000 تا 12000 سال پیش به سرعت در سراسر جهان گسترش یافته است. در جوامع مبتنی بر کشاورزی در طول ده هزار سال گذشته، انسان‌ها تمدن‌های پیچیده و شهری را توسعه داده‌اند و در بسیاری از موارد، تمدن‌های تحت فشار و رو به زوال، با فرهنگ‌های پیچیده جدید یا مشابه سازگار شده‌اند یا دوباره ظهور کرده‌اند. از طریق چنین نوساناتی، ما به تعداد نسبتاً کمی از گونه‌های گیاهی و جانوری برای غذا و نیز سیستم‌های یکپارچه آب و خاک که برای تولید آنها ضروری است، وابسته مانده‌ایم. شکی نیست که جامعه بشری مدرن امروزی به حدی پیشرفت کرده است که بدون کشاورزی نمی‌تواند تداوم حیات داشته باشد.

هرچند کشاورزی، زندگی مدرن انسان امروزی را تعریف و حفظ می‌کند، اما به‌طور معمول اکوسیستم‌های طبیعی را مختل می‌کند. این موضوع، به‌ویژه برای جوامع گیاهی و حیوانی، سیستم‌های خاک و منابع آب صادق است. درک، ارزیابی و متعادل کردن اختلالات زیان‌آور و مفید کشاورزی در رابطه با منابع آب و خاک، از وظایف ضروری در تلاش‌های انسان برای حفظ و بهبود رفاه خویش است. چنین دانشی قطعاً بر اخلاق نوظهور انسان در مورد پایداری و مسئولیت‌پذیری در قبال جمعیت‌های انسانی و اکوسیستم‌های آینده تأثیر می‌گذارد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *